از فردا وارد هفتمین ماه خدمت می شم. یعنی هنوز بیشتز از 420 روز مانده به گرفتن این کارت پایان خدمت لعنتی. خدمتی که اگر اذیت های گاه و بیگاه دژبانی نباشد، مثل یک خواب کسل کننده است. خوابی که موجب می شود زندگی هر روزه ما از ساعت 2 بعد از ظهر شروع شود و بجای 7 بعد از ظهر 10 شب به خانه برسیم. با این همه خدایا کرمتو شکر.
در ضمن چند روز بعد از 4 ماه که از آموزشی می گذشت برای اولین بار نگهبانی به هم خورد و مثلا افسر آشپزخونه بودم و شب رو اونجا بودم و البته ترس افسر سر هم موجب شد درست خوابم نبره. اون شب فهمیدم که این سرباز صفر ها واقعا چه زندگی سختی دارند و برای من دیدن شیوه زندگی شون برای یک شب هم سخت بود چه برسه زندگی در شرایط اسنفناک اون ها.
۳ نظر:
به تو هم که سرباز هستی رفتی تو هفت البته شما راحت خدمت میکنید به مولا منم رفتم تو 12 ماه خدمت
میبینی ماها چه میکشیم؟
و خداوند را بسی بیشر شاکر باش که خدمتت در ارتش است و مثل ما دو سال 24 ساعته در نیروی انتشامی خدمت نکردی
راستی رفیق مطمئن باش تمام میشود
بگذار به پاي خدمت به ميهن...بعدا خاطراتش شيرين ميشود...ناراحت نباش خيلي زود ميگذره
ارسال یک نظر