دیروز که از خواب بلند شدیم। تنگ خالی از ماهی بود. ترس برمان داشت. شک کردیم نکند حرف های فروشنده راست باشد و ماهی قرمز کوچولوی ما پرواز کرده باشد و رفته باشد. اما همه پنجره ها بسته بود. خانه را زیر و رو کردیم. وقتی ناامید شده بودیم از پیدا کردنش. جسدش را زیر رومیزی پیدا کردیم. فروشنده راست گفته بود. ماهی قرمز ما پرنده بود. فقط یادش رفته که آبشش هایش زمان زیادی برای زنده ماندن در خشکی ندارند.
در همین رابطه: سفره هفت سین سبز ما
۴ نظر:
خب اميرجان اينم يه مدل ماهيه ديگه
مثل اينكه برنامههاي حيات وحش رو نميبيني؟ نه؟... .
بيچاره...
راستشو بخواي بال نداشته دل داشته چه بر سر دلش آوردن كه با خودش اينچنين كرده
سلام. مطالب وبلاگ شما را می خوانم . لینکش را هم به عنوان یکی از وبلاگهای مورد علاقه ام در وبلاگم گذاشتم . زنده باشید
امیدوارم روزی برسه این رسم از بین بره و ماهیها نقشی در سفره هفت سین نداشته باشند.
ارسال یک نظر