جمعه، تیر ۰۳، ۱۳۸۴

گزارش یکروز الکامپی + یک رای تلخ

امروز اولش قرار بود ناظر وزارت کشور باشم. اما چون یه حوزه خیلی پرتی افتاده بودم ترجیح دادم بیخیالش بشم. بنابراین صبح به جای ساعت 7 صبح ساعت 10 از خواب بیدار شدم. از طریق وبلاگ احسان هم متوجه شدم روزنامه آسیا برای الکامپ غرفه زده و نشست ویژه وبلاگی هم داره.
حدودای ساعت 2 رسیدم نمایشگاه. یک سر هم رفته سالن 40 و غرفه آسیا. بعد هم رفتیم داخل غرفه. دو تا وبلاگ نویس آشنا هم غیر از احسان اونجا بودند. محمد رضای عزیز و شمس الضحی. چند دقیقه تو غرفه آسیا نشستیم و حرف زدیم. آبمیوه ای هم خوردیم. بعد هم با سه تایی پا شدیم رفتیم الکامپ گردی. اول از همه رفتیم سراغ علیرضا شیرازی و غرفه پارسیک و بلاگفاش.
کلا این نمایشگاه الکامپ حسابی تحت تاثیر جو انتخابات قرار گرفته بود و اطلاع رسانی و بازتاب ضعیفی داشته. ک شرکت های زیادی بویژه شرکت های خارجی هم استقبال خوبی نکرده بودند. محمد رضا و شمس الضحی مدام عکس می انداختند. سوژه های خیلی بامزه ای هم پیدا می شد. مثلا غرفه صنایع دستی یا غرفه ایرانگردی در نمایشگاه الکامپ. به نظر می رسید با عدم استقبال شرکت ها مسئولان نمایشگاه با زیادی غرفه مواجه شده بودند. تو سالن 41 کلی غرفه خالی هم بود. به نسبت الکامپ دهم تو زمینه سخت افزاری خیلی ضعیف بود و بیشتر غرفه ها نرم افزاری بودند. به قول محمد رضا قرار الکامپ شبیه جیتکس باشه ولی دیروز خیلی ناامید کننده بود. با اینکه روز جمعه بود ولی آنچنان شلوغ هم نبود. راستی دست اکثر بازدید کننده ها هم یک کیفی کاغذی بود از طرف افرانت. جوری که بدجوری تو ذوق می زد. شرکت های دولتی هم هر کدوم یه غرفه وسیع داشتن که می شد توش فوتبال بازی کرد.
حوالی ساعت 5 هم برگشتیم غرفه آسیا. آراز صمدی یه سخنرانی مختصر داشت با عنوان "چرا نباید از ویندوز استفاده کنیم". البته بیشتر معرفی بعضی از نرم افزار های سازگار با لینوکس بود. بعدش هم مدیر سایت میهن بلاگ هم که یک آقا پسر 17 18 ساله بود سرویس وبلاگی شو معرفی کرد.
نزدیک های 5.5 هم از نمایشگاه اومدم بیرون. صندوق رای رو هم از مدرسه توسعه صادرات برده بردن یه جای دیگه. به همین خاطر مشارکت حداکثری من چند دقیقه عقب افتاد. ساعت 6.15 به حوزه نزدیک میدون کاج رسیدم. دو تا صندوق گذاشته بودن. رفتم صندوق خلوت تره. 20 30 نفری جلوتر بودند. شناسنامه ام رو دادم به خانم متصدی. نگاه مشکوکی بهم کرد. مشخصاتمو نوشت. انگشتمو جوهری کردم. خودکار هم نداشتم. رفتم طرف میزی که خودکار روش بود. با کراهت هر چه تمام نوشتم "اکبر هاشمی بهرمانی". بر عکس دفعه قبل تو صف کسی حرف نمی زد و نمی شد فهمید کدوم وری هستند. با این وجود خیلی از کسانی که دور اول رو تحریم کرده بودند با خطر رئیس جمهور شدن احمدی نژاد اومده بودن که رای بدن. البته قیافه هیچکدوم به احمدی نژاد و دار و دستش نمی خورد. اما از این مردم هیچ چیز بعید نیست. خیلی نگرانم. امیدوارم فردا که از خواب پا می شم 1400 سال به عقب نرفته باشیم. در ضمن یکی از بازرس های ویژه می گفت وضعیت احمدی نژاد تو تهران بهتره. خدا بخیر کنه. رای گیری هم تا 10 تمدید شده. اگه از فاشیسم می ترسید این دقایق رو از دست ندید.
در ضمن امیدوارم محمد رضا عکس های امروز در وبلاگش بذاره. بعضی هاش خیلی جالب شدن.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

عکسها رو تو فلیکر گذاشتم. یک Set به اسم elecomp 2005

ناشناس گفت...

لینک یادم رفت :)

http://www.flickr.com/photos/mohammadtaheri