جمعه، مرداد ۲۱، ۱۳۸۴

اسد جان شوخی می کنی ؟ برادر وبلاگ اسلحه نیست

اسد جان آنچه که با عنوان " نامه بلاگر ها خطاب به ملت ایران " در وبلاگ شما منتشر شده است, به نظر من بیش از آنکه هر خاصیتی دیگری داشته باشد, مو را به تن من سیخ می کند و در دل آرزو می کنم که هیچوقت آقایان برادر این نامه را نخوانند و اگر هم می خوانند واژه بلاگر از عنوان آن هیچگاه در اذهان شان ماندگار نشود.

اسد جان فکر می کنم شما و وبلاگ نویسان دیگر احتمالی که این متن را تنظیم کرده اند حتما می دانند امضای چنین متن تندی برای فردی در داخل کشور چه تبعات سخت و نامعلومی دارد. اگر فرد امضا کننده با هویت اصلی آنرا امضا کند و شناخته شده هم باشد احتمالا باید برای همیشه با وبلاگ نویسی خداحافظی کند. گمان نمی کنم زندگی چند ساله شما در دانمارک باعث شده باشد که تفاوت های آنجا و اینجا از یادتان برود. شاید بگویید آنها که ایران هستند خب امضا نکنند اما وقتی پای نامه ای به میان می آید که قرار است از طرف وبلاگ نویسان منتشر شود باید همه جوانب کار در نظر گرفته شود و تایید آن از سوی همه گروه های مختلف بلاگر ها بویژه ساکنین ایران در نظر گرفته شود.

اسد جان اگر قرار است بلاگر ها به عنوان یک صنف در نظر گرفته شوند در درجه اول باید خواسته های صنفی آنها مد نظر گرفته شود. در شرایطی که بسیاری از وبلاگ نویسان داخل کشور از امنیت مجازی برخوردار نیستند و ممکن است براحتی وبلاگ های آنها فیلتر شوند و یا بسیاری از ابزار وبلاگی نظیر بلاگ رولینگ که امروزه جز لاینفک وبلاگ هاست فیلتر می شوند و هیچکس هم پاسخگو نیست, پیگیری چنین مسائلی و طرح چنین مسائلی از سوی وبلاگ نویسان و تلاش برای قانونمند شدن مسئله فیلترینگ مهم ترین وظایف آنها می تواند باشد. در نامه مبسوط شما هیچگاه حرفی از مسئله فیلترینگ و تضییع حقوق بلاگر ها به میان نیامده است.

بلاگر ها درصد بسیار کمی از جمعیت جامعه ایران را تشکیل می دهند. پرخواننده ترین شان به زحمت روزی 2000 بازدید کننده دارد, در چنین شرایطی نوشتن نامه ای خطاب به ملت ایران و گوشزد برخی مسائل سیاسی واقعا چه توجیهی می تواند داشته باشد.

اسد جان انتخابات سوم تیر به همه ما نشان داد که واقعیت جامعه ایرانی با آنچه در اینترنت جریان دارد از زمین تا آسمان متفاوت است. در جریان انتخابات در وبلاگشهر تنها دو جریان قوی فکری دیده می شد. طرفداران دکتر معین و طرفداران تحریم و عاقبت هم دیدیم هر دو گروه به سختی شکست خوردند. برای بسیاری از مردم ما مسائلی مثل دموکراسی, حقوق بشر, آزادی بیان و سایر حرف های قشنگی که در نامه تان وجود دارد اصلا اهمیتی ندارد و به قول آقایان برادر آنها محتاج نان شب هستند, بنابراین نوشتن نامه ای با چنین مضمونی به آنها بیشتر شبیه شوخی است.

اسد جان من شخصا در وبلاگم و لینک های لینکدونی سعی می کنم تا جای ممکن طرفدار جریان آزادیخواه ایران امروز باشم و بار ها لوگو های مختلف را در وبلاگم قرار داده ام و پتشین ها را امضا کرده ام. اما حالا فکر می کنم شما حسابی از مرز اعتدال خارج شده اید. تمامی وبلاگ نویسان داخل را فراموش کرده اید و گمان کرده اید که این وبلاگ ها ابزاری برای مبارزه تندرویانه سیاسی است. انگار فراموش کرده اید که وبلاگ ها صفحات شخصی در وب هستند و قرار نیست با آنها وارد مسائل سیاسی شد. وبلاگ ها در همان حالت شخصی خودشان خیلی بیشتر از این نامه های تند تاثیر دارند.

اسد جان شما با مصاحبه های ارزشمند خود با وبلاگ نویسان دست به جریان سازی خوبی در وبلاگشهر زده بودید و ایکاش همان راه ادامه می دادید و با طرح چنین مسائلی فرصت سوزی نمی کردید. راستی این نامه قرار است از سوی بلاگر ها باشد, امضای افراد غیر وبلاگ نویس پای آن, حتی اگر افراد بسیار فرهیخته ای هم باشد موجب کسر اعتبار آن است. هنوز هم فکر می کنم توقع شما از وبلاگ نویسان داخل کشور برای امضای چنین نامه ای بیشتر شبیه یک شوخی است. آنهم شوخی ای از نوعی وبلاگ مسلحانه.

۶ نظر:

ناشناس گفت...

گل کاشتی!! ;)

ناشناس گفت...

امیر جان در این شکی نیست که وبلاگ یک صفحه شخصی است، ولی این هم حق یک بلاگر است که وبلاگش چگونه باشد. در مورد ایران حق با توست و دوستانی هم از نامه حمایت کرده‌اند که به همان دلایلی که شما نام برده‌اید اسامی شان محفوظ میماند و اعلام نشده علیرغم اینکه دوستانی می خواستند نامشان برده شود این می تواند شامل خیلی ها شود. در مورد غیر بلاگرها نمی فهمم دفاع آنها چرا به نظر شما اشکال دارد.متاسفانه فرصت کمی دارم شاید بعدا در این مورد بیشتر حرف زدیم.

ناشناس گفت...

به مطلب شما لينك دادم

ناشناس گفت...

salam
bikhyale webloge man
chon tazekaram va ghabel gheire ghabel moghayese ba shoma
pas felan linkesho behetoon nemigam
http://123iraneabad.blogfa.com/
vali nega nakonid lotfan
chan mahe bad nega konin :D

ناشناس گفت...

با صحبتاتون ازین دیدگاه هم موافقم.ولی من دلیل امضا نکردنموبرا آقای علیمحمدی چیز دیگه ای عنوان کردم و اونم بی نتیجه ماندن این نامه هاست که تا حالا اثری ما ندیدیم.بنظر من هم بچه های داخل ایران باید احتیاط بیشتری کنن.بقول آقای خالدیان الگومون رو باید کمی تغییر بدیم.منم فکر میکنم باید به راههای دیگه ای فکر کنیم.نامه و پتیشن بیشتر جنبه زینتی داره تا اجرایی.منم دلم از اون مصاحبه ها میخواد.

ناشناس گفت...

امیر عزیز: در این مورد توضیحاتی در وبلاگم دادم که خواهش می کنم بخونش.

تنها با 20-30 درصد حرفهات در این مورد موافقم.
در عین حال خیلی هم دوست دارم!!