پنجشنبه، فروردین ۰۵، ۱۳۸۹

پایان ویکتوریا, آغاز یک راه

سال 88 سال ویژه ای بود. اگر در عرصه سیاست, میرحسین, کروبی و جنبش سبز و از طرف دیگر احمدی نژاد و وزارت کشورش تاریخ ساز شدند و هر کدام ظرفیت انتخاب به عنوان فرد و پدیده سال 88 را داشتند, از سوی دیگر یک شبکه تلویزیونی ماهواره ای به نام فارسی 1 با سریال های متفاوتش نیز در حد پدیده و اتفاق ظاهر شد. البته بخش مهمی از موفقیت و یا سر و صدای این شبکه تازه تاسیس به سریالی به نام ویکتوریا بازمی گشت که هر شب بخشی زیادی از مردم را پای تلویزیون ها نگه می داشت.
در این کشور سال ها درباره تهاجم فرهنگی صحبت می شد. من فکر می کنم آن پدیده گمشده ای که سال در تلویزیون خودمان درباره اش صحبت می شد همین چیزی است که دستش از آستین شبکه فارسی و در راس آن سریال ویکتوریا بیرون آمده است. سریال هایی که مروج فرهنگی متفاوت با آنچه سال ها از سریال تلویزونی وطنی پخش اند, هستند.
گرچه تب فارسی 1 هم روزی سرد می شود اما به هر حال کارش را خواهد کرد و می تواند تاثیری را می خواهد بگذارد و تابو های صدا و سیمای ما را بشکند. به هر حال مردمی که همیشه شاهد سریال سانسور شده به شیوه احمقانه تلویزیون بوده اند قطعا به پخش آزادانه چنین سریال هایی واکنش مثبت می دهند. حالا گیریم سریال های متوسط و کاملا معمولی به نام ویکتوریا باشند.
امروزه دیگر سریال های صدا و سیما خیلی جذابیت و موفقیت سال های پیش را ندارند. آنها که برایشان کیفیت سریال ها مهم است ترجیح می دهند به سراغ DVD های لاست, فرار از زندان و ... بروند. آنها هم که خیلی حوصله مفاهیم پیچیده را ندارند به همین سریال های فارسی 1 راضی می شوند. شاید برای همین است که تلویزیون خودمان دست و به دامان کسی مثل ده نمکی می شود تا سریال ضعیفی بسازد که حاضر است برای خندان و نگه داشتن مخاطب حتی شوخی زشت و زننده جنسی و غیر جنسی را پلان های خود بگنجاند.
حالا هم بعد از پایان کشدار و چند ماهه ویکتوریا, داستان فارسی 1 و تاثیرات مثبت و منفی فرهنگی آن کاهش نیافته است. بلکه می توان گفت این آغازی برای قدرت نمایی بیشتر این شبکه فارسی زبان و سقوط بیشتر صدا و سیمای وطنی است.

کمی درباره سریال ویکتوریا
قالب: درام

سازنده: تله موندو آر تی ای کلمبیا

بازیگران: ویکتوریا روفو آرتورو پنیش موریسو اوچمن


کشورسازنده: آمریکا و کلمبیا
زبان: اسپانیولی
شمار قسمت‌ها: 169

خلاصه سریال:
ویکتوریا، زنی است 50 ساله با شوهری موفق و سه فرزند (به نام های پائولو، سانتیاگو و ماریانا)। همسرش (انریکو مندوزا) صاحب با نفوذترین شرکت حقوقی (دفتر وکالت) کشور است. تمام فرزندانش هنوز با خانواده زندگی می کنند و ویکتوریا تمام روزش را صرف باغبانی (که بزرگترین علاقه اوست) می کند و تلاش می کند یک خانم خانه دار کامل باشد. دختر بزرگش مقتدر و جاه طلب است و می خواهد مانند پدرش یک وکیل شود. سانتیگو عاشق موسیقی است و همیشه طرف ویکتوریا را 
می گیرد. ماریانا کوچکترین فرزند است و وسواس او برای کامل بودن باعث شده دچاربیماری بی اشتهایی و جوع (گرسنگی) شود.
نقطه اوج این حماسه (داستان) زمانی است که ویکتوریا متوجه می شود همسرش دو سال است که با دستیارش تاتیانای 20 ساله که همسن فرزند بزرگ اوست، رابطه عشقی دارد. ویکتوریا عمیقا آزرده می شود و گمان می کند تمام زندگیش زیر و رو شده تا وقتی که با ژرونیمو آشنا می شود.... و از آن لحظه به بعد است که زندگی پیچ و تاب (پستی بلندی) های جالبی پیدا می کند.

هیچ نظری موجود نیست: