تقریبا اواسط بهمن ماه بود که یکی از دوستام بهم زنگ زد و پیشنهاد طراحی سایت جشنواره بین المللی تئاتر دانشجویی – عجب اسم با مسمایی !!! - رو داد. قیمت تقریبی رو هم بین 400 تا 500 هزار تومن می گفت. ظاهرا پروژه خوب و کم در سری می تونس باشه. معمولا این پروژه های دولتی همه همین طورن چون طرف دستش برای پول دادن بازه و خیلی دلش نمی سوزه از پول دادن. قرار هم شد فردا عصری به دفترشون که حوالی چهار راه ولی عصر بود بریم بری صحبت نهایی و احتمالا بستن قرار داد. البته این وسط مشکلی هم بود و اون هم بستن قرار داد با شخص حقیقی بود. چون اونا تمایل داشتن با شخص حقوقی قرارداد بندن. من او روز تقریبا با توجه به گفته های دوستم یک طرحی برای سایت چه مربوط به برنامه نویسی و چه طراحی آماده کردم. راستی رابط ما هم با این گروه یکی از آشنا های همون دوستم بود. که ظاهرا از مسئولان مالی این پروژه بود که پرداخت هزینه طراحی سایت هم به اون مربوط می شد. پستش هم معاونت یکی از سازمان های دولتی بود که معمولا برای برگزاری بیخود ترین جشنواره ها بیشترین پول ها رو می دن.
به هر حال فردا رفتیم به دفترشون. نیم ساعتی معطل شدیم تا آقای دبیر و آقای رابط ما برسند. فضای اونجا و آدم های توش خیلی عجیب و غریب بود. من که آخر سر نفهمیدم با یه سری آدم هنری طرفم یا یه سری آدم ... . بعد از یه سری شوخی و تعریف کردن جوک توسط آقای دبیر, بحث جدی ما ظاهرا شروع شد. اما چشمتون روز بد نبینه. آقای دبیری که من فکر می کردم حداقل در زمینه وب سایت و طراحی یه چیز هایی بدونه و بخواد کمی سر مسائل فنی به ما گیر بده, تقریبا هیچ چیزی از اینترنت که هیچی از کامپیوتر نمی دونست. مثلا وقتی درباره مودم می خواست حرف بزنه آدم فکر می کرد داره درباره چهار شاخ گاردون ماشین حرف می زنه. یا وقتی بحث وبلاگ برای جشنواره پیش اومد. اصلا نمی دونست وبلاگ چی هست. یه اظهار نظر با مزه ای هم کرد. "وبلاگ همون سایت پرشین بلاگه !!! " . در مورد مسائل فنی و طراحی هم که دیگه سنگ تموم گذاشت. مثلا تنها چیزی که براش مهم بود این بود که صفحه اول سایت یه جایی برای لینک دادن به جا های دیگه داشته باشه. اون هم صفحه اول سایت جشنواره بین المللی تئاتر دانشجویی. این قدر اطلاعات فنی اش کم بود که من اصلا بی خیال همه طرح های که تو ذهنم بود شدم. تصمیم گرفتم بعد از امضای پروژه به برادر کوچک طراحی شو بسپرم چون می دونستم می تونه ان بدون یک خط برنامه نویسی چهار پنج روزه کار رو تموم کنه. تازه آقای دبیر می گفت ما تا اواسط فروردین وقت داریم و نیازی به عجله نیست. جشنواره از 24 ام فروردین شروع میشه.
واقعا لقمه خوب یود. تنها نکته منفی این بود که چند ساعت زودتر از ما با یک شرکت دیگه هم راجع به طراحی سایت صحبت کرده بودند. فقط اینجا برنده این پیشنهاد خوب رو گردن کلفت تر بودن پارتی ها مشخص می کرد. قرار شد من فردا یه نمونه کار هم برای جناب دبیر برم تا ایشون ما رو تایید کنند !!! . ظاهرا همه چیز مرتب بود. البته باز از بد روزگار من فردای انروز باید برای ثبت نام دانشگاه می رفتم شمال. چون ترم آخر و انتخاب پروژه هم بود نمی شد مثل دفعات قبل به یکی زا دوستام بگم این کارو برام بکنه. رفتن و برگشتنم هم دو سه روزی می کشید. چون باید خونه مون رو هم تحویل می دادیم. وسایل رو باید یه جوری جمع و جور می کردم و می آوردم با خودم تهران. البته همش نگران از دست رفتن پروژه و دادنش به اون شرکت نرم افزاری بودم. از شانس بد ما رفتن ما به شمال بیشتر از دو سه روز طول کشید. بسته شدن جاده هراز بخاطر برف شدید یه کم ما رو اونجا بیشتر موندگار کرد. پارتی اون شرکت نرم افزاری هم به پارتی چربید و قرار داد رو برای اونا بستن. ای لعنت به این برف ف ف .
دیگه کار اون جشنواره خبری نداشتم تا اینکه چهار پنج روز پیش پوستر های تبلیغاتی شون تو خیابون دیم. برام تنها آدرس سایتشون مهم بود. خیلی دوست داشتم بدونم سایتشون چه جوری از آب در اومده. اما اون تیکه کاغذی که آدرشونو نوشته بودم گم کردم. شب سعی کردم از طریق گوگل آدرسشونو پیدا کنم. برای عبارت " جشنواره بین المللی تئاتر دانشجویی" تقریبا 160 تایی نتیجه پیدا شده بود. اما جالب اینکه تو بین اونا خبری از سایتشون نبود. از طریق صفحه اخبار سایت تئاتر آدرس سایتشون رو پیدا کردم. اون شب 30 ام فروردین بود و باید روز ششم جشنواره می بود. وقتی آدرس سایتشونو وارد کردم با یک صفحه مواجه شدم که نوشته شده بود " این سایت در دست احداث است" . واقعا جمله شاهکاری بود. اون هم تو ششمین روز جشنواره همچنان سایتشون خراب بود.
معمولا سایت های چنین جشنواره هایی باید وظیفه اطلاع رسانی داشته باشند. و به شکل یک خبرنامه اطلاع رسانی کنند. وقتی سایت تا روز ششم هم قابل دسترسی نباشه واقعا نمی دونم چی میشه گفت. فقط دلم می سوزه برای اون چند میلیونی که هر سال خرج چنین جشنواره هایی می کنند. البته منظورم خرج های بخش جانبی اش مثل همین وب سایتشونه. اون هم در شرایطی که نتیجه کار واقعا ارزش چند هزار تومانی هم نداره. راستی دوستم همون موقع می گقت برای این جشنواره یک کامپیوتر با کلی دو و دستگاه مثل پرینتر و اسکنر به مبلغ حدودی یک میلیون تومان خریدن. 1 میلیون تومان پول دستگاه برای کسانی که حتی بلدنبودند یک متن ساده رو تایپ کنند.
به هر حال چنین جشنواره هایی که البته تعداد شون هم کم نیستند بیشتر شبیه یه سفره ای که توسط دستگاه های دولتی باز می شه تا یه سری از قبالش نون بخورند. واقعا فکر می کنید اگه مجری چنین برنامه هایی غیر دولتی بودند چنین افتضاحاتی پیش می اومد و اونا اجازه می دادن چند میلیون تومان بیخود و بی جهت صرف خریدن کامپیوتر بی مصرف و سایتی بشه که در ششمین روز جشنواره همچنان غیر قابل دسترسه. من در مورد حقوقی هم که آقای دبیر و یار و غاراشون بخاطر این چند ماهی که تو اون دفتر کذایی چهار راه ولی عصر بودند, می گیرند چیز زیادی نمی دونم. ولی خب طبیعی که لااقل برای سیر کردن شکم اون هم آدم برای چند ماه باید حداقل دو سه میلیونی خرج شده باشه.
۴ نظر:
سلام و خسته نباشيد... خوب ديگه همينه كه ما هيچ وقت پيشرفت نميكنيم چون نصفش رو بالا ميكشن... امير آقا همون بهتر كه طراحي نكردين... موفق وشاد باشي عزيز... .
دوست عزيز حاشيه و اصل مطلب راخيلي بهم گره ميزني بخصوص وقتي مي خواستم مطلب روش ساخت ناوبر براي... رابخونم اصل مطلب سر در گم ميمونه .البته اگر از آنهايي كه تمركززوي حاشيه برايشان مهم تر است باشيد كه اين نطر اصلن جايي ندارد
آقا دوبله سوبله حال میدی، همون لینکهای تو فارستک بَسَم بود.
راستی وقتی دوباره از این کارا کردم خبرش رو بدم؟
به حر حال دستت درد نکنه
سلام امیر جون خوبی دلم برات تنگ شده. اگه گفتی کجا دیدمت؟
ارسال یک نظر