شنبه، فروردین ۰۶، ۱۳۸۴
ضد گزارش بازی ایران و ژاپن
ساعت 12.5 با دوستم تو آریا شهر قرار داشتیم. اونجا خبری از مینی بوس های استادیوم نبود. با تاکسی رفتیم آزادی. مینی بوی های استادیوم چند تایی بودند. جو مینی بوس پر از خز و خزه بود. ساعت 1 رسیدیم ورزشگاه درب شرقی. جمعیت زیادی اومده بودند. تو مسیر تا باجه های بلیط فروشی پر از ساندویچ فروش و پرچم فروش بود. البته فکر کنم از سال های قبل کمتر بودند. بلیط فروشی طبقه اول تموم شده بود و فقط طبقه دوم راه می دادند اون هم مجانی. دو سه برای ما رو گشتند تا رسیدیم به سربالایی طبقه دوم. تو ورزشگاه هم پر مامور بود. انگار به ازای هر نفر یک مامور. خیلی ها از بالا بر می گشتند پایین. اصلا فکر نمی کردم الان بالا پر شده باشه. اما منظره عجیبی بود. یک جای خالی هم پیدا نمی شد. تازه دو سه سری هم مردم وایستاده بودند. اولش می خواستیم برگردیم. اما یه راه پله خالی پیدا کردیم و سریع خودمون اونجا جا کردیم. ساعت 1.15 دیگه رو پله ها هم جای نشتستن نبود. روی دیوار های بالای طبقه دوم و حتی دکل های نور افکن هم مردم نشسته بودن. اونا هی می شستن بعد نیرو انتظامی می ریختنشون پایین و بعد دوباره می رفتن بالا. جمعیت هی فریاد می زد ولش کن ولش کن. بعد از چند باری تعداد مامورا زیاد شد و دیگه کسی جرات نششتن رو دیوار ها و بالا رفتن از دکل ها رو نداشت. تشویق ها از ساعت 2 شروع شده بود. با موج مکزیکی. هر چند دقیقه یکبار هم سر حا و نشستن چند نفری دعواشون می شد و یک کم فحش رد و بدل می شد. تو یکی از دعوا ها دماغ یکی شکسته شد. ساعت 3 خبرنگار ها و عکاس های با کلاس ژاپنی اومدند. تماشاچی های ایرانی ها حسابی خجالتشون دادند. سه ردیف از صندلی های طبقه اول رو داده بودند به ژاپنی ها. تا آخر بازی هم کاملا پر نشد. اون ها هم با تماشاگران ایرانی موقع موج بلند می شدند. ما روبروی جایگاه نشسته بودیم و اصلا چهره ژاپنی ها رو نمی تونستیم ببنیم. دور و بر ما هم فرهنگ از تماشاچی ها کیلو کیلو می ریخت و کلا برو بکس اراذل و اوباش بودند. ظاهرا یه سری شون از اسلامشهر بودند یه سری هم از میدون راه آهن. هر چی گشتیم ونک به بالا توشون نبود. شما هم نگردید نیست. ساعت 4.15 اسکوربورد روشن شد. تصویر بازکنان ایرانی و ژاپنی رو نشون می داد. موقع نشون دادن عکس ژاپنی ها حسابی هو شون می کردیم. راستی ژاپنی ها همین کا رو با ما می کنند ؟ نکته بامزه اسکوربورد این بود که هر چند دقیقه یکبار که فیلمش تموم می شد تصویر مدیا پلیر ظاهر می شد و یکی می رفت تو هارد کامپیوتر استادیوم می گشت و یک فیلم انتخاب می کرد. آیا تموم ورزشگاه های دنیا هم تصویر دسکتاپ و مدیا پلیر رو نشون تماشاگران می دهند ؟ حوصله دیگه حسابی سر رفته. هر چند دقیقه یکبار موج جدیدی بوجود می آد. می گفتن یکی از شیر های آب بالا ترکیده بود و ردیف بغلی ما خیس شده بود و بنده خدا مجبور بودند وایستند. چند نفری هم مدام داد می زنند "آقا بشین دیگه". ساعت 5 بازیکنان دو تیم می آیند برای تمرین. زندی و کریمی بیشتر از همه تشویق می شوند. چهره ناکاتا حسابی بین ژاپنی ها معلومه. تماشاچی های ایرانی هم اسمی غیر از ناکاتا بلد نیستند مدام مادر و خواهرش شرمنده می کنند. لباس و پرچم های تبلیغاتی ها رو چند نفری برای طبقه اولی ها پرت می کنند و مردم یورش می برند برای تصاحبشون. راتی کی قرار ما با کلاس شیم و مثل آدم در ورودی ها پرچم ها رو بهشون بدند تا مثل گوسفند نریزن روی سر و کول همدیگه. حاجیلو گزارشگر تلویزیون هم هر چند دقیقه یکبار گزارش می فرسته. چند باری هم میاد پیش تماشاچی ها و حسابی دلقک بازی در می آره. نزدیک های ساعت 6 بازیکنان می رند تو رختکن.ذخیره های ژاپن هنوز موندند و دارن تمرین می کنند. نزدیک های 6 بچه های دو تیم و داور ها میان تو زمین. قرآن و سرود ملی دو کشور خونده میشه و تماشاچی ها هم حسابی سکوت رو رعایت می کنند. ایکاش یه ذره از نظر ادب شبیه ژاپنی ها می شدیم. تماشاچی های ژاپن هم بعد از خونده شدن سرود ملی شون یک پارچه بزرگ رو بالا می گیرند که پرچم آلمان هم روش حک شده و انگار منظروشون جام جهانی 2006. خدا به آرزو نرسونشون. بازی شروع میشه. ترکیب مثل بازی با بحرینه ولی هجومی تر. وحید متمایل تر به دایی بازی می کنه. 10 دقیقه اول زیاد دلچسب نیست و ژاپن بیشتر حمله می کنه. بچه ها کم کم بهتر میشن و چه می کنه این فریدون زندی. خیلی سطح بالا بازی می کنه و حسابی تشویق می کنه. خدا نکنه دایی یه سوتی بده. اونوقت ملت قدر نشناس حسابی از خچالت کاپیتان در می آیند. سانتر مهدی و چه گلی می زنه وحید. برانکو جون مادرت دفاعی نکن تیم. دایی یه کاشته خوب می زنه به کوری چشم های دشمنانش. دقیقه 40 اتفاقی نادر می افته. نوید کیا ناآمده بجای دایی وارد میشه. فریدون می ره یک خط جلوتر و وحید هم نوک. کریمی خوب بازی نمی کنه. یحیی و رحمان هم بدون اشتباهند. نیمه دوم بازی متعادله. یک تعویض وحشتناک. علوی به جای بهترین بازیکن بازی یعنی زندی. هنوز یک دقیقه نشده که گول می خوریم. ولی ایول به تماشاچی ها. دوباره شروع می کنند به تشویق و موج.برهانی بیار دیگه. انتظار خیلی طول نمی کشه و وحید گل دوم رو می زنه. عجب گلی. استادیوم منفجر میشه. 15 دقیقه مونده. خدا کنه برانکو اینبار یک کم شجاعت داشته باشه و تعویض احمقانه ای نکنه. نیکی به جای کریمی. تعویض خوبی بود. جمعیت کم کم دارن میرن بیرون. من هم تو شلوغی جمعیت دوستمو گم کردم. دقیقه 87 دیگه یه جورایی از بین جمعیت فرار می کنم. مدام دعا می کنم گول نخوریم.هیچ اتوبوسی برای آزادی نیست. ای خاک بر سر مقامات سازماندهی که نمی تونند مثل آدمیزاد اتوبوس ها رو ردیف کنند. کلی پیاده می ریم. از یه جایی (اتوبان تهران – کرج) از پله ها می رم پایین. با یه مینی بوس سریع به سمت آزادی. از بوق های ماشین ها و خوشحالی مردم میشه فهمید. بازی رو بردیم. ساعت 10 هم میر سم خونه. فقط خوب شد بردیم و گرنه هیچوقت خورم رو برای رفتن به استادیوم نمی بخشیدم. امیدوارم کره رو هم بزنیم و دیگه صعود و حتمی کنیم.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر